زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت 28

22 اسفند 1399 توسط زينب صالحي هاردنگي
در راهرو دادگاه همه به او خیره نگاه می کردند عده ای او را سارق عده ای جنایتکار و قاتل و خلاصه تا برسد دم اتاق هزاران حرف شنید اما دیدن مادر ، حال او را بسیار خوب می کرد چقدر برای خانه و غذاهای مادرش دلتنگ شده بود اشکی از گوشه ی چشمش چکید و با حسرت به… بیشتر »
 1 نظر

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت27

07 اسفند 1399 توسط زينب صالحي هاردنگي
علی   که حالا 18 ساله بود و سن قانونی را هم دارا بود به زندان فرستادند  زندان مناسب حال او نبود و روزهای سختی را می گذراند اما بهترین موردی که باعث خوشحالیش بود و به او ارامش میداد وجود قران پدر بود  او که حالا می توانست قران را به خوبی بخواند و حفظ… بیشتر »
 1 نظر

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت26

05 اسفند 1399 توسط زينب صالحي هاردنگي
حال علی خیلی خوب شده بود او. برای جبران محبتهای پیرمرد به او قول داده بود یک ماه در کارها کمک کار او باشد  پیرمرد مهربان که اسمش غلام علی بود قبول نمی کرد و می گفت: تنها بخاطر خدا از او پرستاری کرده  اما علی که پسر قدردانی بود راضی نمی شد بالاخره انقدر… بیشتر »
 3 نظر

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت25

02 اسفند 1399 توسط زينب صالحي هاردنگي
علی در تاریکی سحر به راه افتاد او میخواست سریع تر از روستا برود تا کسی او را ندیده سرجاده ایستاد و بعد از صبری طولانی بالاخره ماشینی توقف کرده او را سوار کرد به شهر که رسید اول به سراغ بیمارستان رفت تا از مادر سراغی بگیرد  اول صبح بود و همه جا خلوت ،به… بیشتر »
 نظر دهید »

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت24

29 بهمن 1399 توسط زينب صالحي هاردنگي
علی از خلوتی کوچه استفاده کرد و خودش را به خانه رساند می خواست لباسهایش که غرق خون بود را عوض کند که صدای بستن در او را به سمت صدا متوجه کرد  از پشت پنجره ی اشپزخانه دید عده ای وارد خانه شدند و حتما امدند تا او را با خود ببرند دوید سمت انبار و در اتاقک… بیشتر »
 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس