مصلحت دوست قسمت 18
دایی جواد بالاخره فهمید ان شماره از ریحانه بوده و محمدعلی درست می گوید همین را به پدر ریحانه گفت: و او هم با عصبانیت گوشی ریحانه را مصادره کرد و هر راه ارتباطی دیگری که محمدعلی بتواند ارتباط بگیرد را هم قطع کرد
محمدعلی چندباری سعی کرد اما هیچ اطلاعی از ریحانه نداشت
کم کم فکر کرد او هم مثل بقیه تنهایش گذاشته
ریحانه اما هر چه کرد هیچ کاری از دستش بر نیامد و از شدت ناراحتی یک هفته در بستر بیماری افتاد و هیچکس نفهمید او برای چه اینقدر حالش بد شد
محمدعلی نا امید از همه جا کار خوبش را رها کرد تمام انگیزه های زندگی را ازدست داد و خانه نشین شد
در خانه هم انقدر تحقیر شد و از این و ان حرف شنید که زد به خیابان
و تا شب تمام خیابانها را با پای پیاده گز کرد
شب که به خانه برگشت باز همه ی حرفها شروع شد و او هم که تمام حوصله اش لبریز شده بود دوباره زد بیرون
رفت پیش ان رفیق مواد فروشش که البته خیلی وقت بود به او مراجعه نکرده بود
از او خواست مقداری مواد به او دهد، تقریبا یک کیلویی خرید و برگشت خانه و موتور خاک خورده اش را که یک سالی گوشه ی حیاط افتاده بود را با خود برد
✍منتظر قسمتهای بعدی باشید….