مصلحت دوست قسمت 17
محمدعلی با حرفهای ان شب ریحانه جان تازه ای گرفت کارش را جدی تر دنبال می کرد و همچنین اخلاقش در خانه هم خیلی عوض شده بود
در یکی از کمپ های ترک اعتیاد هم ثبت نام کرده بود و جدی جدی داشت خود را برای بازگشت تمام انچه از دست داده بود اماده می کرد
همه چیز خوب پیش می رفت و همچنان ریحانه و محمدعلی با هم در ارتباط بودند
محمدعلی در این مدت چندبار دیگر با دایی خود صحبت کرد ولی نتیجه ای نداشت
پدر و مادر محمدعلی هم دیگر کنار کشیده بودند و دائم به محمدعلی می گفتند از فکر ریحانه بیرون بیا
دایی های دیگر هم با محمدعلی صحبت کردند اما محمدعلی معتقد بود می تواند همه چیز را درست کند او مصمم و با اراده داشت این مسیر پر پیچ و خم را می گذراند
شش ماهی گذشت اما نظر دایی هیچ تغییری پیدا نشد محمدعلی که دیگر خود را پاک پاک یافته بود چندباری حضوری دایی را دید اما حرفهایش در او اثزی نداشت
ریحانه هم این مدت نتوانسته بود محمدعلی را انطور که باید برای دل کندن اماده کند
کم کم محمدعلی خانه ی همه ی اقوام رفت و هر کس را می شناخت واسطه قرار می داد اما فایده ای نداشت
اخرین فرد یکی از دایی ها بود به نام جواد هر چه محمدعلی با او حرف زد فایده نداشت و حرف او این بود که تو باید دنبال یک زندگی دیگر بروی
محمدعلی می دانست که ریحانه بدون اجازه ی پدر و مادر به او زنگ می زند ولی در ان جلسه برای اثبات انکه ریحانه هم او را دوست دارد اعتراف کرد که هنوز با هم در ارتباط هستند
دایی جواد هم از دست ریحانه عصبانی شد و با خشم امد خانه ی انها
ریحانه اغلب گوشیش را روی حالت سکوت قرار می داد دایی جواد بعد از نشستن از ریحانه خواست گوشیش را بیاورد و ریحانه هم گوشیش را کنار دست دایی گذاشته رفت چای بریزد
دایی جواد گوشیش را در اورد و به شماره ای که محدعلی داده بود زنگ زد اما گوشی ریحانه صدایی نداشت و از انجا که بر عکس هم گذاشته شده بود نوری نداشت
خلاصه دایی جواد که خیالش راحت شد از انجا رفت
ریحانه اما متوجه شد و شب ان را با محمدعلی در میالن گذاشت و او هم راست قضیه را گفت
ریحانه هم با جدیت از محمدعلی خواست دیگر به او زنگ نزند و اخر دعوای شدید بین انها بوجود امد
محمدعلی توقع چنین برخوردی از ریحانه نداشت و چند روز هر چه زنگ زد دیگر ریحانه جواب نداد
چندباری ریحانه در پیامهای مختلف از او خواست به دنبال یک زندگی و عشق دیگری برود
اما محمدعلی …
منتظر قسمتهای بعدی باشید…