زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

زندگی باید کرد قسمت نهم

19 مهر 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
حال حاج رسول وخیم شده بود انقدر که مجتبی ترسید پدرش را از دست دهدحاج رسول یا بیهوش بود یا وقتی هم که به هوش می امد بی تاب انچه دیده بود میشد  مجتبی که حال پدر را دیدهمان جا قول داد که ان دختر را فراموش کند تا پدر بیشتر ازار نبیند  حاج رسول اول باور… بیشتر »
 نظر دهید »

زندگی باید کرد قسمت نهم

19 مهر 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
حال حاج رسول وخیم شده بود انقدر که مجتبی ترسید پدرش را از دست دهدحاج رسول یا بیهوش بود یا وقتی هم که به هوش می امد بی تاب انچه دیده بود میشد  مجتبی که حال پدر را دیدهمان جا قول داد که ان دختر را فراموش کند تا پدر بیشتر ازار نبیند  حاج رسول اول باور… بیشتر »
 نظر دهید »

زندگی باید کرد ... قسمت هشتم

29 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
حاج رسول بعد از نماز صبح و صبحانه رفت بیرون از منزل و در کوچه ی پشتی بدور از چشم دیگران اینقدر ایستاد تا پسرش هم برای رفتن به کتابخانه از خانه خارج شد  کتابخانه نزدیک خانه بود و برای همین مسیر را پیاده رفت حاج رسول نزدیک ان کتابخانه یک اتاقک سفید رنگ… بیشتر »
 1 نظر

زندگی باید کرد ... قسمت هفتم

16 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
بحث رضایت طلبیدن سه ماهی طول کشید و باعث شد حاج رسول از زندگی شخصیش باز بماند  پسرش که تازه دیپلم گرفته بود در یک کتابخانه ی بزرگ مشغول کار شده بود بی انکه به پدرش گفته باشد  حاج رسول تا این را فهمید خیلی عصبانی شد چون دلش می خواست پسرش همین کار او را… بیشتر »
 نظر دهید »

زندگی باید کرد ... قسمت ششم

14 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
اما همه چیز خیلی هم طبق میل او پیش نمی رفت گاهی افرادی که اسم انها را در لیست نوشته بود و به در خانه و محل کارشان می رفت به این سادگی ها حلال نمی کردند و گاه با بی انصافی مطالباتی داشتند که هزینه ای زیاد داشت  اما برای حاج رسول مهم نبود و سعی می کرد فقط… بیشتر »
 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 15
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس