زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

زندگی باید کرد قسمت نهم

19 مهر 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي

حال حاج رسول وخیم شده بود انقدر که مجتبی ترسید پدرش را از دست دهدحاج رسول یا بیهوش بود یا وقتی هم که به هوش می امد بی تاب انچه دیده بود میشد 

مجتبی که حال پدر را دیدهمان جا قول داد که ان دختر را فراموش کند تا پدر بیشتر ازار نبیند 

حاج رسول اول باور نمیکرد اما مجتبی مصمم حرفهایش را تکرار کرد و باعث شدحال پدر بهبود یافته به خانه برگردند

مجتبی بعدها از این حرفها پشیمان شد اما حال پدر او را از گفتن حرف دلش باز میداشت سخت بود اما با دیدن حال خوب پدر سعی می کرد ارزوهایش را فراموش کند و فقط به زندگی اجباری که پدر برایش تدارک خواهد دید فکر کند 

مثل فردی که هیچ دیدی از اینده ندارد و دنیای خود را پوچ  و خالی میبیند به پنجره ای که رو به حیاط و باغچه باز میشد خیره شده بودوقطره اشکی از گوشه ی چشمش چکید

✍منتظرقسمتهای بعدی باشید…

 

zendegi
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: به قلم خودم زندگی باید کرد قسمت نهم

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس