زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

مصلحت دوست قسمت هشتم

31 فروردین 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي

یکبار روبروی پدر نشست و رک و راست حرف دلش را زد 

از غصه هایش گفت از دلواپسی هایش برای اینده ای مبهم بعد روبه پدر کرد و از او خواست اگر فکر می کند محمدعلی به درد او نمی خورد او را رد کند و اگر واقعا شایسته است زودتر تکلیف هردو را روشن کند

پدر بی تفاوت تر از همیشه نگاه سردی انداخت و گفت: لازم نیست تکلیفم را به من یاد دهی  تو فعلا بچه ای و هیچ از دنیا نمی فهمی برو و اعصابم را بیشتر از این خورد نکن

ریحانه خسته شده بود نه می توانست انتخاب کند نه راه فراری داشت انگار همه ی درها بسته شده و او زندانی سرنوشتی گنگ و نامعلوم بود 

تا شب هزار بار با خود فکر کرد و هزاران نقشه کشید از فرار کردن از خانه و خودکشی گرفته تا قتل بقیه بعد در حالیکه نماز مغرب و عشا را می خواند از فکرهای خودش که تلقین شیطان بود از خدا معذرت خواست و همانجا روی جانمازش انقدر گریه کرد تا خوابید 

صبح وقتی بیدار شد محمدعلی مثل همیشه از صبح به او زنگ زد و مادرگوشی را داد دستش 

انقدر خسته بود که دلش نمی خواست حتی حرفهای محمدعلی را بشنود اما از طرفی هم دلش برای او می سوخت چرا که او را هم اسیر پدر خود می دانست 

تنها کاری که ریحانه می توانست انجام دهد بی خیالی بود برایش هیچ چیز مهم نبود 

محمدعلی پشت تلفن بارها به او گفته بود خیلی اهل نماز نیست- در عروسی دوستانش حسابی می رقصد و دائم در خانه موسیقی گوش می دهد 

مهمتر از همه اینکه اطلاعات دینی ضعیفی داشت و این ریحانه را ازار میداد اما برای ریحانه که حالا بی تفاوت شده بود هیچ چیزی مهم نبود او فقط مثل مجسمه ای پشت گوشی حرفهای محمدعلی را می شنید و هیچ نمی گفت

هربار محمدعلی از او میخواست چیزی بگوید و نظرش را در مورد حرفها بگوید هیچ چیزی نمی گفت و محمدعلی هم این را به حساب حیای او می گذاشت 

ماهها می گذشت نه خانه ی محمدعلی اماده بود نه دایی راضی میشد پسرخواهرش برای یکبار هم شده به خانه ی انها بیاید و ریحانه را حضوری ببیند

این جریان تقریبا یک سال طول کشید وایام عیدداشت  ارام ارام از راه می رسید…

✍منتظرقسمتهای بعدی باشید…

zendegi
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: بدون موضوع, دومین داستان دنباله دار لینک ثابت

نظر از: payam [بازدید کننده] 
  • http://techgo.blog.ir/1399/12/20/download-from-youtube>
payam
5 stars

چه داستان جالبی

1400/02/07 @ 18:01


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس