وقتی خدا بخواهد...قسمت پنجم
06 خرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
وقتی به هوش آمد دیگر هادی قبل نبود مثل کوره ی آتش از تب می سوخت و آنقدر همین افراد اطرافشان دست دست کردند تا شدت تب او بیشتر شد و دیگر حالت عادی نداشت و بعد از مدتی مثل دیوانه ها شده بود یک دفعه به سرش می زد بزند به کوه یا داد و فریاد راه بیاندازد دیگر… بیشتر »