زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

وقتی خدا بخواهد...قسمت چهارم

06 خرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي

2سالی از زندگی درآن زمین که حالا خانه ی آنها شده بود می گذشت و آرام آرام هادی هم حس حسادت را در مردم می دید

حتی الان پسر عموها هم که از این پیشکش پدر راضی نبودند  به خیل حسودان پیوستند و می خواستند هر طور شده انتقام خود را از او بگیرند

مدتی به هر بهانه ای با هادی جر و بحث می کردند تا او را از چشم اهالی بیاندازند اما هادی آنقدر مظلوم و از خود گذشته بود که از این راه نتوانستند به مقصد خود برسند

تنها راه ممکن را آسیه دیدند که زنی زیبا بود و همه ی ده این را می دانستند یک روز در میان اهالی ده پخش کردند که آسیه زن خوبی نیست و این را آنقدر گفتند تا به گوش هادی رسید

هادی هم که آسیه را خوب می شناخت به این حرفها اعتنایی نکرد

تا بالاخره در یکی از روزها که هادی برای ابیاری به سر زمین رفته بود یکی از همین افراد با نقشه ی قبلی در خانه ی هادی آمد و به بهانه ی طلبش از هادی

و آسیه هم تا حرف از طلب شنید درب را باز کرد و شروع کرد برای آن مرد توضیح دادن که باید همسرم بیاید و من در جریان نیستم

از آن طرف یک مرد دیگر به سراغ خود هادی رفت و او را با خود به درب خانه اش کشاند تا از او وسیله ای قرض کند هادی به محض دیدن مرد اول و آسیه دم در خانه و حرفهای قبلی در مورد او یکباره دچار شوک شد و آنقدر حال بدی پیدا کرد  که از هوش رفت

✍منتظر قسمتهای بعدی باشید…

zendegi
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: اسیه و هادی به قلم خودم حسودان قسمت چهارم

موضوعات: بدون موضوع, سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد) لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس