زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

زندگی باید کرد ... قسمت هشتم

29 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
حاج رسول بعد از نماز صبح و صبحانه رفت بیرون از منزل و در کوچه ی پشتی بدور از چشم دیگران اینقدر ایستاد تا پسرش هم برای رفتن به کتابخانه از خانه خارج شد  کتابخانه نزدیک خانه بود و برای همین مسیر را پیاده رفت حاج رسول نزدیک ان کتابخانه یک اتاقک سفید رنگ… بیشتر »
 1 نظر

زندگی باید کرد ... قسمت هفتم

16 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
بحث رضایت طلبیدن سه ماهی طول کشید و باعث شد حاج رسول از زندگی شخصیش باز بماند  پسرش که تازه دیپلم گرفته بود در یک کتابخانه ی بزرگ مشغول کار شده بود بی انکه به پدرش گفته باشد  حاج رسول تا این را فهمید خیلی عصبانی شد چون دلش می خواست پسرش همین کار او را… بیشتر »
 نظر دهید »

زندگی باید کرد ... قسمت ششم

14 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
اما همه چیز خیلی هم طبق میل او پیش نمی رفت گاهی افرادی که اسم انها را در لیست نوشته بود و به در خانه و محل کارشان می رفت به این سادگی ها حلال نمی کردند و گاه با بی انصافی مطالباتی داشتند که هزینه ای زیاد داشت  اما برای حاج رسول مهم نبود و سعی می کرد فقط… بیشتر »
 1 نظر

زندگی باید کرد ... قسمت پنجم

13 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
اخر شب وارد اتاقش شد و ریز ریز مدارک و اسناد و دارایی هایش را ردیف کرد بعد سهمی برای هر کدام از فرزندانش جدا کرد صدای حاج اقا در گوشش می پیچید(مبادا در بخشش اموال احساسی عمل کنی در همه چیز رعایت اعتدال لازم است) پیش خودش گفت باید با مشورت اموالم را… بیشتر »
 نظر دهید »

زندگی باید کرد ... قسمت چهارم

12 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
صدای قران را که از مسجد شنید لباسهایش را عوض کرد و رفت تا وضو بگیرد هنوز مغازه شلوغ بود و شاگردها هم در حال گپ و گفت و گو با مشتری ها بودند ارام از کنار همه عبور کرد  از داخل مغازه با انواع بوهای مطبوع و خوشمزه بیرون زد و خیابان با همه ی دودها و گرمی… بیشتر »
 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس