مصلحت دوست قسمت 13
حال روحی محمدعلی اصلا خوب نبود عمه خانم زنگ زد به ریحانه و از او خواست هر طور می شود او را به زندگی امیدوار کند
ریحانه هم همین کار را انجام داد و محمدعلی با شنیدن صدای او بهتر و ارام تر می شد
کم کم با بالارفتن روحیه اش او برای عمل اماده تر می شد باز راهکار معنوی ریحانه او را به زندگی مشتاق تر می کرد
قبل از عمل با هم یس و واقعه خواندند و محمدعلی با خواندن ان ایات قلبش ارامتر می شد
ریحانه کتاب شعری از دیوان حافظ داشت و او را به عمه داد تا قبل از عمل به دست محمدعلی برسانند وقتی محمدعلی در ان لحظات قبل از عمل کتاب را دید خیلی خوشحال شد مخصوصا شعری که ریحانه در اول کتاب با خط خود نوشته بود
برای فهم بهار
نهال بودن شرط نیست
درخت باش
تا شکوه بهار را دریابی
و شکوفه ببارانی
بگذار شانه هایت
پناهگاه پرستوها باشد
در این فصل خزان
درخت باش
و تا بهار بمان ….
✍منتظر قسمتهای بعدی باشید…