زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت29

25 اسفند 1399 توسط زينب صالحي هاردنگي

علی حسابی مشغول بود 

او علاوه برکارهای کتابخانه سخت مشغول حفظ قران بود و حالا فقط مانده بود جزء سی که او در فضای سکوت و پر ارامش کتابخانه به خوبی ان را انجام میداد و خواندن و حفظ قران ارامش عجیبی در او ایجاد می کرد

مخصوصا در ان روز که افسر جوانی وارد کتابخانه شد و یک کتاب که قبلا امانت گرفته بود را پس داده و مشغول پیدا کردن کتاب جدید بود 

علی در حالیکه کتابهای دیگر را درون قفسه ها جای میداد چشمش به کتابی افتاد که ان افسر قبلا امانت گرفته بود این کتاب را داخل قفسه نگذاشت و با خود تا سر میز برد

کتاب در مورد قوانین بازرسی و جرائم بود  

 بعد در حالیکه با کنجکاوی ان را ورق می زد با خود گفت: خوب است به قسمت قتل بروم و موارد قانونی ان را بخوانم

همینطور که یک یک لایحه ها و قوانین را مرور می کرد رسید به یک قسمتی و لحظاتی روی ان خشکش زد 


در ماده ٢٠٨ آیین نامه اجرایی سازمان زندانها به زندانیان كه در مدت تحمل كیفر در زمینه حفظ و درك مفاهیم قرآن كریم و نهج البلاغه ،فراگیری احكام واعتقادات دینی , فعالیت های آموزشی , فرهنگی , هنری و ورزشی توفیقاتی بدست آوردند به تشخیص مسئول فرهنگی و موافقت رئیس زندان به ترتبیب زیر مرخصی تشویقی اعطاء خواهد شد. الف ـ برای حفظ هر جزء از قرآن كریم هفت روز ب ـ برای قبولی در هر دوره نهضت سواد آموزی و سایر موارد فوق الذكر پنج روز..
حفظ قرآن یکی از شرایط تخفیف حکم و یا عفو محسوب می شود ، حفظ قرآن از جمله امتیازاتی است که افراد با جرایم مختلف می توانند از آن استفاده کنند اما این امر ابتدا برای عفو باید در کمیسیون عفو استان و کشور بررسی شود پس از آن در صورت وجود شرایط مناسب به رئیس قوه ی قضائیه ارجاع می شود و در نهایت حکم نهایی در پایان باید به تایید رهبری برسد

افسر که کتاب مورد نظرش را یافته و حالا امده جلوی میز علی را حیران و مات می بیند 

از علی پرسید: چه شده حالت خوب است؟وبا عجله لیوان ابی را از روی میز برداشت و کمی از ان را کف دستش ریخته به صورت علی پاشید و علی که یکباره به خود امده بود با دیدن افسر زد زیر گریه و با حالت بغض از او خواست در مورد این قانون برایش توضیح دهد

افسر ابتدا با تعجب کتاب را گرفت و بعد از مطالعه با صدای بلندی خندید و گفت الحق که تو همان علی باهوش همیشه هستی 

اتفاقا من بعد از شنیدن جریان تو امدم این کتاب را بردم تا همین چیزی که الان تو یافتی را پیدا کنم اما متاسفانه به علت مشغله ی کاری نشد و چون اتمام وقت امانت بود نگاهی سرسری انداختم ولی پیدا نکردم 

حالا هم خوشحالم که خودت ان را پیدا کردی 

بعد هم مفصل در مورد این ماده ی قانونی برای او صحبت کرد

علی ان شب را تا صبح از خوشحالی نخوابید 

باز هم قران ارامش را به او هدیه می داد

✍منتظر ماجراهای بعدی باشید…

zendegi
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: به قلم خودم داستان دنباله دار عفو برای حافظ قران قسمت29 کتابخانه ی زندان

موضوعات: بدون موضوع, داستان لینک ثابت

نظر از:  
  • یک‌ نکته از هزاران
رقیه اله صوفی
5 stars

سلام
منتظر ادامه هستم

1399/12/26 @ 17:29


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس