زندگی باید کرد ... قسمت سوم
11 مرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي
اما پایش رمقی نداشت شاید کل کوچه تا خانه صد قدم نبود اما برای او رسیدن را کند تر می کرد بالاخره رسید و 5 دقیقه ای را همانطور خسته و بی رمق کنار سکوی جلوی حیاط نشست سرش را به دیوار مجاور تکیه داد و چشمانش را بست نفهمید چه مقدار خوابش برده که با صدای… بیشتر »