زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت 13

10 بهمن 1399 توسط زينب صالحي هاردنگي

قسمت 13

گل سیما خانه را مثل قبل زیبا و پر طراوت کرد گویا حسی به او می گفت حاج علی همینجاست و در همین خانه او را می بیند 

سجاده ی حاج علی را به مسجد می برد و نماز می خواند و هر گاه خسته می شد و دلتنگ قران جیبی حاج علی مرهم قلب رنجورش می شد

انقدر با محبت بود و گرم که همه دوستش داشتند همسر حاج جواد که اسمش زهرا خانم بود هم تا انجا که می توانست به او کمک می کرد و در این روزها همدم تنهایی یکدیگر بودند علی الخصوص که حاج جواد هنوز مرخص نشده بود 

زهرا خانم او را با خود به کلاس قران می برد و اگر چه گل سیما بلد نبود قران بخواند اما خوب به قران خواندن دیگران گوش می کرد مثل همان روزهایی که حاج علی بود و برایش قران می خواند 

گل سیما با اینکه باردار بود ولی کارهای ریز و درشتی که دیگران به او پیشنهاد می دادند را انجام می داد به طور مثال: بعضی مواقع خانه ی همسایه ها می رفت و در کمک به انها قالی می بافت یا در زمین های کشاورزی برای چیدن محصولات و … 

لباس های بافتنی جذابی می بافت و مردم هم بخاطر کارهای خوبش از او خریداری می کردند 

گاهی نظافت خانه ی دیگران را بر عهده می گرفت ،نان می پخت ، و از انجا که در پخت غذاهای مجلسی مهارت داشت از او دعوت می شد در مهمانی های مختلف و برای تعداد زیاد غذا بپزد و او هم اینکار را به زیباترین حالت انجام میداد

خلاصه هر طور بود این تنهایی و روزهای سخت را طی می کرد 

روزها می گذشت و کم کم زمان وضع حمل او نزدیک و نزدیک تر می شد ….

✍منتظر قسمتهای بعدی باشید…

zendegi
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: به قلم خودم داستان دنباله دار قسمت 13 کار بیرون گل سیمای تنها

موضوعات: بدون موضوع, داستان لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس