زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت 14

11 بهمن 1399 توسط زينب صالحي هاردنگي

قسمت 14

حاج جواد از بیمارستان مرخص شد و هنوز یک روز کامل در خانه نبود که همسرش که برای عیادت گل سیما رفته بود نفس زنان او را صدا زد 

اری خبرهایی بود از جنس تولد و نو شدن 

از جنس امید و زندگی 

در بیمارستان وقتی گل سیما چشم باز کرد وروجک شکمویی را دید که دست و پای کوچکش را به شکم مادر می زد و با ولع خاصی سعی می کرد شیر بخورد اولین احساس مادری را در رگهایش حس کرد 

چشمان گل سیما غرق اشک شد و او را محکم به خود چسبانید و همانجا اسمش را علی گذاشت 

حاج جواد هم با همین اسم برایش اذان گفت

یک پسر فعلا تنها سهم گل سیما از این دنیای بی وفا بود شاید دنیای گل سیما فرزند زیباتر شود و تمام غم های گذشته را فراموش کند

خدا را شکر مادر و فرزند مشکلی نداشتند و خیلی زود مرخص شدند 

همه ی اهالی به دیدن فرزندش امدند و حاج جواد به یاد دوست عزیزش ولیمه ی قدم نو رسیده را در همان منزل حاج علی فراهم کرد 

خیلی ها برای این قدم نو رسیده هدیه اوردند انقدر هدیه جمع شد که نداشتن سیسمونی برای گل سیما غم بزرگی نبود 

یک هفته ای از به دنیا امدن علی می گذشت و خانه تازه داشت جان می گرفت 

که سر و کله ی پسرهای حاج علی پیدا شد  

انها خیلی رک و راست حرفشان را به گل سیما زدند و تا اتمام انحصار وراثت از او خواستند خانه را ترک کند 

زن حاج جواد که مثل همیشه امده بود تا به گل سیما سری بزند وقتی حرفهای انها را شنید دوید و همه چیز را به حاج جواد گفت 

حاج جواد هم سریع خودش را به انجا رساند 

 حرفها را زده بودند که حاج جواد سر رسید ولی حاج جواد انها را دوباره به سالن خانه بازگرداند  

سکوت عجیبی بود همه به هم نگاه می کردند و هیچکس دلیل امدن حاج جواد را نمی دانست 

حاج جواد  برگه ای را از جیبش در اورد و شروع کرد به خواندن 

اری این وصیت نامه ی حاج علی بود که در دست حاج جواد به امانت بود 

حاج جواد یک یک اموال حاج علی را شمرد و سهم هر فرزند را مشخص کرد 

در اخر مطلبی را خواند که باعث تعجب همه شد

منتظر قسمتهای بعدی باشید…

zendegi
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: به قلم خودم داستان دنباله دار علی قسمت14 گل سیما

موضوعات: بدون موضوع, داستان لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس