هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.....قسمت هشتم
گل سیمامثل گل پژمرده ای گوشه ی اتاق می نشست و روز و شب را به گریه مشغول می شد
دوباره طراوت خانه از بین رفت
حاج علی این روزها ساکت و منزوی شده بود و فقط با خواندن قران خود را ارام می کرد
یکبار وقتی حاج علی جانمازش را پهن می کرد تا نماز بخواند گل سیما با صدای ضعیفو بغض الودی به او گفت:
چطور این همه درد و رنج میبینی و هنوز برای چنین خدایی نماز می خوانی
این خدا ظالم است و ما را دوست ندارد او می خواهد ما همیشه در سختی باشیم
من فقط در این دنیا سه روز خوشبخت بودم و ان خوشبختی را خدا از من گرفت
دل گل سیما پر بود از گله و شکایت می گفت و می گفت و حاج علی فقط گوش می کرد
حاج علی وقتی حرفهای گل سیما تمام شد در حالیکه روبرویش می نشست به او گفت
من و حاج جواد ان روز به خانه ی شما برای خواستگاری نیامده بودیم
ما برای کمک مالی به دیگران انجا بودیم البته همه ی کارهای خیر با حاج جواد بود و من ته قلبم از خدا خواستم کاش من هم کار خیری انجام دهم
هر چند خدا شما را سر راهم قرار داد که اگر مرد میدانم بسم الله
اما حسابی جا خورده بودم
خلاصه پدر شما گمان کرد و ….
گل سیما با تعجب گفت یعنی شما….؟؟!!
و حاج علی با سر تایید کرد
بعد ادامه داد خدایی که ما را از راه دور برای کمک به یک دختر فرستاده بود چون قرار بود پدرش چند روز بعد از دنیا برود و خدا نمی خواست او تنها بماند به نظر تو خدای ظالمیست؟
خدایی که برای تنهایی و غم بی شمار من تو را سر راهم قرار داد خدای ظالمیست؟
نه من این خدا را خیلی خیلی دوست دارم
گل سیما با تندی گفت اصلا چرا از اول مشکل بوجود اورد که بعد بخواهد درستش کند خب از همان اول همه چیز بدهد تا ما خوش باشیم
حاج علی گفت : اگر همه چیز گل و بلبل باشد دیگر اسمش دنیا نمی شود
اصلا دنیا با همین بالا و پایین ها قشنگ است
تا حالا فکر کردی خوشبختی و شادی وقتی معنی دارد که تو غم را درک کرده باشی
پولداری وقتی معنی دارد که تو فقر را حس کنی
و همه ی خوبیهای دیگر وقتی به چشم تو زیباست که بدی هم دیده باشی
اگر همه عمر در قصر زندگی کرده بودی این خانه به چشمت قشنگ بود ؟
اگر جوانی خوش صورت به خواستگاریت می امد دیگر من به چشمت می امدم ؟
برای همین است که در روایات داریم :
یونس بن یعقوب گوید: از امام صادق عَلَیهِ السَّلَامُ شنیدم که می فرمود: هر بدنی و جسمی که چهل روز یک بار مصیبت نبیند نفرین شده و ملعون است.
اظهار داشتم: نفرین شده و ملعون است؟!
فرمود: (بلی،) نفرین شده و ملعون است؛ و چون حضرت (مرا شگفت زده) دید که بر من چنین مطلبی سنگین است، فرمود: ای یونس! همانا خراشیدن پوست، کوبیدگی، لغزیدن و افتادن، بدبختی و گرفتاری های زندگی، آزمند و ضعیف گشتن، پاره شدن بند کفش، لرزش پلک های چشم و مشابه آنها از انواع بلایا و مصیبت ها است.
به راستی مؤمن گرامی تر از آن است که چهل روز بر او بگذرد و به جهت گناهان و خطاهایش به وسیله آزمایش پاک نگردد، اگر چه به سبب غم و اندوهی باشد که نداند چرا و چگونه بر او وارد شده است.
به خدا سوگند! بعضی از شما پولهای سکه نزدش گذاشته شود، چون محاسبه کند ناقص و کم باشد، پس ناراحت و غمگین گردد؛ و چون دوباره محاسبه کند، ببیند که درست است، پس همین سبب از بین رفتن بعضی از گناهانش باشد.
تکامل و طهارت روح (ترجمه کتاب شریف التمحیص)، ص: 45
✍منتظر قسمتهای بعدی باشید….