زیبایی های زندگی

خاطرات زیبای زندگی
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

وقتی خدا بخواهد...قسمت هفتم

08 خرداد 1400 توسط زينب صالحي هاردنگي

احمد بیشتر مواقع از صبح گوسفندان را که حدود 50عدد بودند را با خود به دشت می برد و نزدیک غروب هم برمی گشت

اگر اتفاقی برای گوسفندی می افتاد کتک سختی در انتظارش بود

یکبار وقتی امام جماعت روستا با عده ای از آن دشت می گذشتند او را دیدند احمد از مهربانی حاج آقا خیلی خوشش آمد

حاج آقا از نقلهای داخل جیبش به او داد و از کار و بارش پرسید و بعد از کمی صحبت حسابی با هم رفیق شدند

حاج آقا از آن روز نیم ساعتی را کنار او می آمد و آموزشهایی مثل احکام و عقاید و داستانهای زیبای معصومین و قرآن را تعریف می کرد

احمد بیشتر شبها به دور از چشم بقیه از تاریکی شب استفاده می کرد و به مسجد می رفت و در آنجا می نشست پای درس قرآن و از آنجایی که پسر باهوشی هم بود خیلی زود یاد می گرفت

یکبار که عمویش متوجه شد او را به سختی تنبیه کرد و اجازه ی رفتن به مسجد را از او گرفت و حاج آقای روستا را حسابی تهدید کرد که سمت احمد نرود

آن همه سختی با حضور حاج آقا برای احمد قابل تحمل بود و حالا مثل قبل تنهای تنها بود یکبار که مثل همیشه گله را به چرا می برد آنقدر غرق فکر وناراحت از این اتفاقات اخیر بود که متوجه باران شدید نشد تازه باران بدن داغ او را آرام می کرد و بهتر می توانست اشک بریزد

منتظر قسمتهای بعدی باشید…

zendegi
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: به قلم خودم داستان قسمت7 وقتی خدا بخواهد

موضوعات: بدون موضوع, سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد) لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زیبایی های زندگی

زندگي صحنه ي يكتاي هنرمندي ماست هر كسي نغمه ي خود خواند واز صحنه رود صحنه پيوسته بجاست اي خوش ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حشره ی کوچکی که مامور خدا بود
  • حلزون باشیم
  • خدای من
  • داستان
  • داستان
  • داستان
  • داستان واقعی(قسمت اول)
  • دومین داستان دنباله دار
  • سومین داستان دنباله دار(وقتی خدا بخواهد)
  • شعر منتظرم منتظر واقعی این همه را دارم و باور نکن
  • من و عید بچگیام
  • من و عید بچگیام
  • چهارمین داستان دنباله دار (زندگی باید کرد...)
  • گاهی وقتها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس